ازدواج و تعارضات خانوادگی در پاکستان: مدل بومی مدیریت تعارض

این مقاله مکانیسم های خود تنظیمی مدیریت تعارضات داخلی در سیستم تبادل ازدواج در پنجاب جنوبی، پاکستان را برجسته می کند. به درگیری های داخلی، پیدایش و پیامدهای آن می پردازد. برای جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل آن از روش تئوری زمینه ای استفاده شده است. ما ٢٤ مطالعه موردی خانوادگی را انجام دادیم. یافته ها نشان میدهد که انتخابهای شخصی، عشق و احساسات نقشی جزئی در انتخاب همسر دارند که در نهایت منجر به درگیریهای خانگی میشود. با این حال، تعارضات دارای یک سیستم خود تنظیمی مدیریت هستند. بر خلاف غرب، جایی که دادگاه ها در مورد اختلافات تصمیم می گیرند، یکی از بزرگان خانواده زن و شوهر که درگیر آن هستند، بر اساس اقتدار سنتی در پاکستان، موضوع را مذاکره و حل و فصل می کند. شکست تلاشهای مدیریت تعارض منجر به مداخله دوم میشود. مذاکرات موفقیت آمیز باعث ایجاد همبستگی و انسجام اجتماعی در بین بستگان می شود. با این حال، مذاکرات ناموفق منجر به انتقام یا ادامه دردسر می شود. این مقاله مدل های بومی داخلی مدیریت تعارض را شناسایی می کند.

مقدمه 

این مطالعه با هدف بررسی موضوع تعارضات ازدواج و خانوادگی، علل، پیامدها و مدیریت با مثالی از نظام ازدواج مبادله ای در جامعه کبیروالا، پنجاب جنوبی، پاکستان انجام شده است. ازدواج مبادله ای یک سیستم انتخاب همسر است که در آن دو خانواده دختر/خواهر خود را با ازدواج پسر/برادر خود در بین پسر عموها مبادله می کنند. این فقط در مورد انتخاب همسر نیست، بلکه به عنوان نوعی امنیت اجتماعی، تشکیل اتحاد، رفاه خانواده، انسجام اجتماعی و یکپارچگی تلقی می شود. این یک سیستم متقابل بین دو یا بین خانواده های مختلف است. جدای از انتخاب همسر، همه اقدامات مثبت و منفی به طور همزمان انجام می شود و منجر به مشکلات جدی خانگی می شود که در ادبیات مربوط به این موضوع به شدت مورد غفلت قرار گرفته است. در این مطالعه، درگیریهای خانگی را مورد بحث قرار میدهیم که باعث ایجاد یک واکنش زنجیرهای متقابل مثبت یا منفی در میان خانوادههای درگیر میشود و در صورت عدم مدیریت در مرحله اولیه، خانواده را در کل تحت تأثیر قرار میدهد. این مقاله به پیدایش تعارض، پیامدهای آن و راهبردهای فردی برای حفظ منافع فردی در شبکه خویشاوندی در نظام ازدواج مبادله می پردازد. همچنین کنترل اجتماعی را مورد بحث قرار می دهد که برانتخاب شخصی انتخاب همسر تأثیر می گذارد. روابط خویشاوندی و اجتماع چگونه درگیری های داخلی را مدیریت می کند؟ یافتن نوع میکانیزم اجتماعی برای مدیریت تعارضات داخلی در بافت فرهنگی جامعه پاکستان هدف مقاله است.

بررسی ادبیات/ مطالعات 

ادبیات خانواده و ازدواج، ثبات نهاد و حل و فصل اختلافات را در امور داخلی روشن می کند. بخش عمده ادبیات مربوط به نظام ازدواج مبادله ای به طور گسترده به ابعاد مختلف این نظام در نقاط مختلف جهان پرداخته است.  با این حال، بخش وسیعی از تحقیقات در مورد تعارضات مربوط به سیستم ازدواج مبادله ای، اهمیت اختلافات خانوادگی را در سیستم مبادله در نقاط مختلف جهان تضعیف می کند. در عین حال، برخی تحقیقات سرنخ هایی را در مورد موضوع اختلاف خانوادگی و مدیریت با ازدواج های مبادله ای به دست می دهد. تپر استراتژی جبران خسارت در ازدواج های مبادله ای را فاش کرد که دشمنی بین دو خانواده مخالف در افغانستان را از بین می برد یا کاهش می دهد. او همچنین دریافت که ازدواج های جبرانی برای حل و فصل تعارض بخشی جدایی ناپذیر از سیستم مبادله است، اگرچه جنبه مدیریت تعارضات خانگی یا اختلاف بر سر ترتیب ازدواج فی نفسه وجود ندارد. از آنجایی که موضوع از اهمیت قابل توجهی برخوردار است، در نهاد ازدواج و خانواده نیز جای مناسبی در ادبیات دارد.

در مطالعه چینی ژانگ (۲۰۰۰) اختلاف نظر بین والدین و دختران بر سر ترتیب دادن ازدواج دختران بر اساس مبادله برجسته شد، اگرچه این مطالعه فقط شرح مختصری از اختلاف را ارائه کرد. موارد مدیریت تعارض خانواده در جنوب آسیا با موارد دیگر در جهان متفاوت است و برخی مطالعات بر این موضوع تاکید می کنند.  مطالعه لیون (۲۰۰۴a (در مورد روستای پنجابی بر حل تعارض تمرکز دارد و مدلی از حل و فصل تعارضات خانوادگی ارائه می دهد. با این حال، این مطالعه قادر به درک این موضوع نبود که درگیری ها در روستاهای پنجابی به سختی پایان می یابد. درگیری خانوادگی همیشه به صورت زنجیره ای از موضوعی به موضوع دیگر ادامه می یابد. دیدگاه جاکوبی و منز (۲۰۰۸) در مورد موضوع مدیریت تعارضات داخلی متفاوت اما قابل توجه است. آنها دریافتند که ازدواج های مبادله ای به دلیل ماهیت انتقام جویانه آنها رفاه را در سیستم خانواده ارتقا می دهد. با این وجود، هر دوی این مطالعات مدیریت تعارض را نادیده گرفتند و به سختی مورد توجه قرار گرفت. پیش از این، داس (،۱۹۷۳ ۱۹۷۶) ثبات نهاد ازدواج در جنوب آسیا را بررسی کرده بود. داس (۱۹۷۳)  استدلال می کند که نهاد خانواده پاکستانی از طریق ازدواج بین پسرعموها تقویت می شود، و او دریافت که این امر به خوبی در داستان و ادبیات پاکستان مستند شده است. با این حال، او هیچ مدل خاصی از مدیریت تعارض طراحی نکرد. ادبیات مربوطه در مورد خانواده و نهادهای ازدواج بر اختلافات خانوادگی و حل و فصل آنها به طور کلی متمرکز شده است، با هیچ یک از مطالعات منحصراً مدل بومی مدیریت تعارض خانواده را بررسی نمیکند. با این وجود، این مدل بومی ملموس است و تاکنون در مناطق روستایی پاکستان و در منطقه وسیعتر جنوب آسیا قابل اجرا است.

روش تحقیق 

ما کار میدانی را در ماهران، روستایی در کبیروالا، ناحیه خانوال جنوبی پنجاب، پاکستان انجام دادیم. کار میدانی ما با هدف بررسی ازدواج از طریق سیستم مبادله بود و موارد متمایز درگیری های خانگی و مدیریت آن را در سال های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ یافتیم. ما از رویکرد کیفی استفاده کردیم که برای بررسی بافت فرهنگی یک پدیده مناسب است (1997 ,Neumann(. روش کیفی درک جامعی از روابط شخصی، دیدگاه ذهنی و روابط زناشویی ارائه می دهد. نویسنده اصلی در طول کار میدانی خود در مقطع دکترا، درگیریهای مختلفی را بین همسران و خانوادههایشان یافت. برای درک تعارضات خانوادگی، شناخت ماهیت روابط زناشویی، خانوادگی و خویشاوندی و نحوه ارتباط یا تضاد آنها با یکدیگر مهم بود. بنابراین، ما از روش نظریه پایه برای به دست آوردن بینشی در مورد موضوع استفاده کردیم. ما ۲۴ سابقه خانوادگی را بر اساس مصاحبه های فردی (۴۸) با زوج های مبادله شده، والدین آنها و فرزندانشان که انتظار می رفت در آینده نزدیک ازدواج کنند، گردآوری کردیم. ما از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی، دستهها و مضامین را از این تاریخچههای موردی ایجاد کردیم. با کمک یکی از دوستان که ما را به جمعیت محلی معرفی کرد، وارد میدان شدیم. نویسنده اصلی پاسخ دهندگان را در مورد اهداف تحقیق توضیح داد و رضایت آنها را دریافت کرد. اکثریت آنها از دادن اطلاعات خوشحال بودند. با این حال، دو پاسخ دهنده زن از دادن اطلاعات خودداری کردند. اکثر پاسخ دهندگان بدون تحصیلات رسمی بودند، اما ما افراد تحصیلکرده نیز پیدا کردیم.

نتایج و بحث 

مقصود مردی ۳۸ ساله است که با زکیه (زن ۲۸ ساله) ازدواج کرده است که بر اساس ازدواج معاوضه، پسر عمویش است (شکل ۱). با این حال، این زوج پس از یک سال ازدواج با مشکلاتی مواجه شدند که بیش از دو سال ادامه یافت. علاوه بر بسیاری از مشکلات دیگر، شغل زکیه یک مسئله بزرگ بود. او به کار علاقه داشت، اما مقصود به او اجازه کار نداد. به گفته مقصود: “او می خواست ناموس خانواده را زیر پا بگذارد. ببینید، هدف او کنترل منابع مالی من با این استراتژی است که من نمیتوانم اجازه بدهم”.

ازدواج و تعارضات خانوادگی در پاکستان: مدل بومی مدیریت تعارض

زکیه استدلال کرد: «من میخواستم فردی درآمدزا، زنی مستقل باشم و نمیخواهم صرفاً یک خانهدار باشم. کار برخلاف سنت های محلی بود و مادرشوهرم برایم مشکل ایجاد می کند.» از نظر او دلیل عدم اجازه همسرش برای کارش همین است. این زوج بر سر مسائل جزئی با یکدیگر دعوا کردند. از سوی دیگر، خواهر و برادر شوهر مقصود که آنها نیز زوجی مبادله شده بودند، از ازدواج خود راضی بودند. اما زمانی که مقصود به خاطر مسائل جزئی خانگی همسرش را مورد آزار و اذیت قرار داد: در عوض خواهر خودش توسط شوهرش مورد آزار قرار گرفت. بر اساس سیستم مبادله، انتقام به عنوان یک عمل مشروع تلقی می شود. اقوام نزدیک این زوج (عموزاده، عمو و عمه) سعی در مذاکره کردند و در نهایت توانستند به سازش برسند و با دخالت پدرشوهرش و عموی مادری، موضوع حل شد. زوجین به این شرط توافق کردند که مقصود در کنار مخارج خانه به همسرش پول بدهد و در مقابل همسرش اصراری به کار بیرون از خانه نداشته باشد. مادرشوهر زکیه هنوز از این توافق ناراضی است. او می گوید: “عروس من باید مطیع خانواده شوهرش باشد”.

کیچ کیچ (روابط ناخوشایند): لابی گری داخلی 

مفهوم لابی داخلی به زودی از داده ها پدیدار شد. تعارض بین مادرشوهر و عروس در فرهنگ عامه منعکس شده است (ورساسانسو، ١٩٩٩). یک مادرشوهر در سالهای اولیه ازدواج بر عروسش از اقتدار برخوردار است.  عروس در صورتی عاقل تلقی می شود که مطیع پدر و مادر شوهرش باشد. او قرار است از پدر و مادر شوهرش مراقبت کند، به خصوص پدر و مادر شوهر. اگر او به وظایف خود عمل نکند، منجر به اختلاف می شود. به طور معمول، یک مادرشوهر شروع کننده درگیری است. به گفته یک پاسخ دهنده مرد: یک مادر شوهر آغازگر این روابط ناخوشایند است. او از عروسش در مقابل شوهرش سوء استفاده می کند، و همچنین سایر اعضای خانواده علیه او لابی می کنند. به گفته یکی دیگر از پاسخ دهندگان، "عروس در این سیستم مصالحه می کند، اما مادرشوهر نه." با این حال، برخی از آنها شروع به لابی کردن شوهر یا پدرشوهر علیه مادرشوهر می کنند.  رابطه سرد بین مادر و عروس در یک ازدواج از طریق سیستم مبادله ای جدی می شود چون زوج دوم و خانواده شوهر هر اقدام مثبت و منفی را متقابلاً انجام می دهند. این درگیری به یک واکنش زنجیره ای بین دو خانواده تبدیل می شود و این کیچ کیچ را فراتر از دو نفر و خانواده گسترش می دهد.

شرکت داری: موقعیت یابی استراتژیک 

موقعیت استراتژیک موقعیت فرد را در امور اجتماعی در نظام خانواده پاکستان تعیین می کند. در صورت درگیری بین مادر و همسرش، مرد باید موضع بگیرد: یا طرف مادرش باشد یا طرف همسرش. یکی از پاسخ دهندگان این پدیده را «شرکت داری» (مخالفت بدون دلیل و منطق) نامیده است. برخی از اعضای خانواده سعی می کنند برای مدتی مواضع بی طرفانه خود را حفظ کنند. برخی دیگر بلافاصله تبدیل به یک حزب می شوند و با یکی از طرفین مخالف همسویی پیدا می کنند. با این حال، به دلیل فشار اقوام، ممکن است مجبور شوند در مورد خواسته های شخصی خود سازش کنند.

در تعارض، خانواده از راهکارهایی برای مدیریت تعارض استفاده می کند. یکی از راهکارها مذاکره با زوج یا خانواده برای حل و فصل موضوع است. بستگان از حمایت عاطفی یا کنترل عاطفی و اقتدار سنتی مشارکت بزرگان خانواده/ دوستان با نفوذ محلی برای حل و فصل یک امر خانگی استفاده می کنند. مفاهیم شرافت، 

احترام (حسین، ۲۰۰۵) و کنترل خانواده بر منابع ممکن است باعث شود که فریقی در صورت عدم موافقت با مصالحه، مشمول یا حذف شود. پس از دستیابی به مصالحه، ممکن است پس از یک دوره زمانی معین دوباره درگیری ظاهر شود. مطالعه موردی زیر این ادعاها را بیشتر تایید می کند.

امین مردی ۳۳ ساله و دارای مدرک لیسانس است. نامزدی او در اوایل کودکی با دختر عمویش شمیم (زنی ۲۰ ساله بی سواد) در ازای/مقابل خواهرش نذیران که در نتیجه با سلطان برادر شمیم نامزد کرده بود، نهایی شد (شکل ۲). امین و شمیم همدیگر را دوست ندارند. با این حال، آنها باید مطابق میل والدین خود ازدواج می کردند.  از طرفی نذیران و نامزدش سلطان همدیگر را دوست داشتند.

ازدواج و تعارضات خانوادگی در پاکستان: مدل بومی مدیریت تعارض

امین به دلیل فشار اجتماعی بستگانش مجبور به قبول ازدواج شد.

در ادامه بر سر مهریه اختلاف شد. خانواده امین توان پرداخت جهیزیه بزرگ به خواهرش را نداشتند، اما خانواده زنش خواستار جهیزیه ای برابر مهریه ای بود که خودشان داده بودند. در نهایت عموها و عمه هایش این مشکل را مدیریت کردند. امین با داشتن رابطه سخت با همسرش شمیم، صاحب فرزند نشد و همین امر باعث درگیری بیشتر بین مادر امین و مادرشوهرش شد. مادر امین، عروسش را به دلیل به دنیا نیاوردن پسر مقصر دانست.  دعوا بین شمیم و مادرشوهرش یک امر عادی بود. به گفته مادرشوهرش، شمیم برای لباس و جواهراتش پول زیادی خرج می کند. شوهر خواهر امین برای انتقام، زن خودش را زد و کوب می کرد. شمیم می خواست موضوع را به دادگاه بکشاند، اما خانواده او معتقد بودند که این امر باعث آبروریزی آنها می شود.

عموها و خاله های امین برای رفع اختلاف وارد عمل شدند و دوباره به مصالحه رسیدند. پس از گذشت یک سال، امین و همسرش (شمیم) بر سر تولد اولین دخترشان با هم اختلاف پیدا کردند. امین معتقد بود همسرش بدلیل به دنیا نیامدن پسر مقصر است. این اختلاف به زوج دوم هم سرایت کرد که بعداً با کمک اقوام نقش کلیدی در کاهش تنش و ترتیب دادن پانچیت (هیئت منصفه محلی) برای حل و فصل موضوع داشتند. با این حال تنش هایی وجود داشت اما زوج ها به حرف های عمو و عمه خود اطاعت کردند که در غیر این صورت خشمگین می شدند. اقتدار سنتی و کنترل بزرگان در هر دو تاریخچه قابل مشاهده است و در تاریخچه مورد سوم بیشتر برجسته شده است.

اکبر، مردی ۴۰ ساله، کشاورز است که نزدیک به ۲۰ سال در برابر ازدواج با دختر عمویش مقاومت کرد. او گفت: من ازدواج های مبادله ای را دوست ندارم زیرا چنین ازدواج هایی مشکل ساز است. او ۵ سال مقاومت کرد و به لاهور گریخت. ازدواج خواهرش به دلیل این نقض متقابل برای خانواده مشکل ساز شد. خانواده و اقوام نزدیکش بارها به او فشار می آوردند که پیشنهاد ازدواج را بپذیرد.

خانواده و نزدیکان اکبر به دلیل رفتار انحرافی او را ترک کردند. خانواده او از زمان امتناع وی به دلیل «شرکت دری» از برادری (بستگان) منزوی شده اند. خود او به دلیل امتناع از ازدواج به کلی از خانواده منزوی شده بود.  بعد از ۵ سال برادر و مادرش با پدرش مذاکره کردند و سعی کردند موضوع را حل کنند. سرانجام با کمک دلاله ازدواج با زنی ازدواج کرد. والدین او ازدواج شازیه، دختری ۲۵ ساله، با اکبر را در ازای خواهرش صغری، ۲۹ ساله، با یعقوب، مردی ۲۸ ساله، ترتیب دادند (شکل ۳).

ازدواج و تعارضات خانوادگی در پاکستان: مدل بومی مدیریت تعارض

بین اکبر و شازیه فاصله سنی معنی داری وجود داشت. اگرچه اکبر علاقه ای به مبادله نداشت، اما به دلیل ازدواج خواهرش مجبور به سازش شد. با این حال، پس از یک سال ازدواج، زمانی که شازیه باردار شد، در حالی که صغره باردار نشد، مشکلاتی بین زوجین پدیدار شد. شازیه که بی سواد بود گفت که نمی توانم فرزندی به دنیا بیاورم مگر اینکه «نند» (خواهر شوهرش) همین کار را بکند، زیرا این امر مربوط به ازدواج معاوضه است. او با کمک خواهرش (کامو) بدون اطلاع شوهرش سقط جنین می کند. این یک نگرانی جدی برای اکبر و خانواده اش شد، اما آنها آن را تحمل کردند. سال بعد شازیه یک سقط دیگر کرد. این برای اکبر و خانواده اش غیرقابل تحمل بود. با وجود اینکه زوج دوم خوشحال بودند پس از مداخله یک پانچایت، هر دو زوج طلاق گرفتند.

خشونت خانگی و کنترل

خشونت خانگی بخشی جدایی ناپذیر از نظام ازدواج مبادله ای در پاکستان است که در ادبیات کنونی در این زمینه نادیده گرفته شده یا به طور جدی به آن پرداخته نشده است. در مورد اول، تاریخ مسعود حاکی از مفهوم سنتی برابری است: مفهوم دادن و گرفتن دلیل قوی درگیری بود.

اختلافات منجر به انتقام و روابط اجتماعی قوی با خواهرش شد که او و خانواده اش را محدود کرد. با در نظر گرفتن بستر اجتماعی-فرهنگی مورد ازدواج مبادله ای امین، دلایل محکمی برای انجام این ازدواج وجود داشت.  والدین پاکستانی، به طور کلی، دوست ندارند فرزندانشان خارج از کاست و خانواده خود ازدواج کنند، زیرا این امر به منزله شرافت خانواده و "پاک بودن خون" تلقی می شود. این امر انتخاب فرزندان بزرگسال را برای انتخاب همسر محدود می کند. بنابراین، آنها باید با روابط ناخوشایند و شکاف های اجتماعی زندگی کنند. مثلاً امین تحصیل کرده بود، در حالی که خواهرش (نذیران) خواندن و نوشتن بلد نبود. سلطان نیز به همین ترتیب تحصیل کرده بود، در حالی که خواهرش شمیم خواندن و نوشتن بلد نبود. در این میان، یکی از زوجین اختلافات زیادی داشتند، در حالی که زوج دیگر از ازدواج خود راضی بودند. ازدواج اجباری باعث آزار خانگی و مشکلات عاطفی برای زوج شد. اما مداخله مستمر بزرگان، اقوام و دوستان زوجین صورت می گرفت که سعی می کردند مشکل بین همسران را مدیریت کرده و رابطه آن را حفظ کنند. این استراتژی برای مدیریت تعارض در تاریخچه موارد فوق تا حدودی موفق بود. در تاریخچه سوم، اکبر از الگوهای تعیین شده همسرگزینی منحرف بود. او و خانواده اش به دلیل رفتار غیرسازشکارانه اش در مراحل اولیه آسیب پذیر شدند. بعدها سازش کرد اما نتوانست با درگیری های مکرر مقابله کند و قربانی سنت شد. او رهایی از سنت ها را می خواست اما ساختار اجتماعی و الگوهای رایج ازدواج اجازه انحراف را به او نمی داد.

علل اختلافات خانوادگی بر اساس یافتهها عبارتند از: مهریه نابرابر بین عروسهای رد و بدل شده، حسادت مادرشوهر و عروس، میل به کنترل خانه و کنترل منابع خانواده. این شامل تولد فرزندان همجنس در هر دو زوج مبادله شده، تعارض بر سر ترتیبات ازدواج، مهریه، اختیار در امور خانه و حفظ روابط اجتماعی است. درگیری منجر به خشونت خانگی در خانواده می شود که در این شرایط عروس قربانی می شود. وقتی شوهر خشن می شود، به خاطر فشار مادر، همسرش را مورد آزار و اذیت قرار می دهد.

صلح (توافق): مکانیسم اجتماعی مدیریت تعارضات خانگی

اختلافات خانوادگی یک موضوع خانوادگی است و خانواده به هیچ شخص یا نهاد دیگری اجازه دخالت در امور خانواده در مناطق روستایی پاکستان را نمی دهد. این را در زبان محلی صلح (موافقت) می نامند. یکی از پاسخگویان گفت: "بستگان با ما به صلح متوسل شدند. خانواده من دوست ندارد شخص دیگری در امور خانوادگی ما دخالت کند.» با این حال، اگر خانواده ای نتواند مشکل را حل کند، از طریق تعدادی از فرآیندها پیش می رود. برادر/خواهر یا پسرعموهای فرد در مرحله اولیه اختلافات خانگی را حل و فصل می کنند. اگر آنها قادر به مدیریت تعارض نباشند، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ یا عمو/خاله نقش داور/ها را بازی می کنند. در صورتی که نتوانند درگیری را مدیریت کنند، در این صورت شکافی در خانواده ایجاد می شود. این تقسیم خانواده ها به همسایگان و افراد با نفوذ محلی گسترش می یابد که به داور تبدیل می شوند (لیون، ۲۰۰۴a(. برخلاف سیستم هیئت منصفه غربی، در این سطح، پنچایت دور داور را بازی می کند، اما این داوری بین دو یا بیش از دو خانواده است و بین دو همسر یا فرد نیست. در صورت وجود تفرقه بین دو طرف، احتمال بروز خشونت وجود دارد. مذاکره ناموفق در این سطح، موضوع را به دادگاه های دولتی سوق می دهد.

ازدواج و تعارضات خانوادگی در پاکستان: مدل بومی مدیریت تعارض

با این حال، این یک فرآیند اصلی مدیریت تعارضات داخلی نیست. ممکن است برخی از همپوشانی ها وجود داشته باشد یا اقدامات ممکن است با مرحله سوم یا چهارم مدیریت تعارض شروع شود. ممکن است شکلهای مختلفی به خود بگیرد و بنابراین، در صورت بروز اختلاف جدی، ابتدا از دادگاههای دولتی خواسته میشود تا این موضوع را حل و فصل کنند. با این وجود، الگوی غالب مدیریت تعارض داخلی همان است که در اکثر موارد مورد بحث قرار گرفته است (شکل ۵).

انسان در قبال حفظ آبروی شخصی و خانوادگی خود احساس مسئولیت می کند. این یک کد فرهنگی است که از طریق فشار اجتماعی در خدمت حفظ نظام ازدواج است. یک بازیگر سازگار پاداش می گیرد، در حالی که شرم بر رفتاری که از نظر فرهنگی مورد تایید نیست آورده می شود. فشار اجتماعی فرد را وادار به سازش در مورد بیزاری خود از همسر انتخابی می کند و ادامه روابط زناشویی مشکل ساز را تحمیل می کند. این سناریو یکی از دو پیامد را ایجاد می کند: یا تلافی یا سازش. تلافی عبارت است از اعطای مجازات منفی یا انتقام گرفتن از فردی که با هنجارها و ارزش های اجتماعی مطابقت ندارد. جامعه یک بازیگر را از اتخاذ رفتار انحرافی منصرف می کند. به عنوان مثال، اگر فردی از قبول ازدواج مبادله امتناع کند، در وهله اول باید با انتقاد مواجه شود.

جامعه سعی می کند از این بازیگر فاصله بگیرد. این کاهش تعامل نشانه ای از عدم تایید رفتار یک بازیگر است.  عدم تایید منجر به تحریم اجتماعی توسط بستگان نزدیک بازیگر می شود و بستگان فرد منحرف را به مجالس اجتماعی مانند مراسم عروسی دعوت نمی کنند (مثل مورد اکبر). این امر بازیگر را از شبکه اجتماعی دور می کند و او احساس انزوا و آسیب پذیری می کند. در مقابل، یک سازگار، از حمایت اقوام برخوردار است و جزء مهم خانواده محسوب می شود و از احترام، مراقبت و امنیت اجتماعی برخوردار است. به عنوان مثال، امین به دلیل فشار خانواده و وابستگی به خانواده، حتی اگر دختر عمویش را دوست نداشته باشد، مجبور به مصالحه در ازدواجش شده است. اکبر می گوید که به خاطر ازدواج خواهرش ازدواج کرده و در «چرخه معیوب» نظام ازدواج مبادله ای زندگی می کند. در مقابل در مناسبت های مختلف از خانواده حمایت می شود. با این حال، یک فرد ناسازگار باید هزینه ای بپردازد. این قیمت می تواند به صورت تاخیر در ازدواج، ازدواج نامناسب و در دسترس نبودن همسر باشد. تنها راه تغییر اجتماعی عدم انطباق است. در این مورد، شخص باید با مشکلات جدی روبرو شود، همانطور که در مورد اکبر نشان داده شده است.

نتیجه گیری 

لیون در مقاله خود "مدل سازی زمینه در حل تعارض پنجابی" (۲۰۰۴a (استدلال می کند که مدل سازی بافت و محیط به عنوان یک عامل، پیچیدگی تحلیلی را از طریق شناسایی الگوهای ساختاری رایج کاهش می دهد. فرض او در زمینه فرهنگی پنجابی مرتبط به نظر می رسد. او از زمینه به عنوان یک عامل استفاده کرد ( 2004 ibid 208pp(. در سطح جامعه، این زمینه به عنوان یک عامل کاملاً مناسب به نظر می رسد.

با این حال، ما با استفاده از اصطلاح "مدیریت تعارض" به جای "حل تعارض" با او تفاوت داریم. حل تعارض در پنجاب جنوبی در جایی که بخشی از یک خانواده باقی بماند و به نسل بعدی منتقل شود به سختی امکان پذیر است. ممکن است برای مدتی حل شود اما می تواند دوباره ظاهر شود. بنابراین، ادعاهای حل تعارض واقعاً در جامعه پنجابی نمی گنجد. با این حال، داس (،۱۹۷۳ ۱۹۷۶) در ارزیابی خود از مکانیسم تعارض در جامعه پنجابی درست می گفت. کار او تصویر واضح تری از مدیریت امور داخلی در مقایسه با لیون (،۲۰۰۲ ۲۰۰۴a (ارائه می دهد، اما او هیچ تصویر روشنی از مدل مدیریت تعارض ارائه نمی دهد. به طور مشابه، ژاکوبی و منصوری (۲۰۰۸) نشانه هایی از درگیری داخلی پیدا کردند، اما آنها آن را در جامعه پاکستان کارآمد می دانند. خانوادهها در جوامع آسیایی به دلیل ازدواج با سیستم مبادله با تعارض ریشهای مشخص میشوند، اما همچنین دارای یک سیستم مدیریت تعارض خودتنظیمی هستند که هر دو به موازات ازدواج با سیستم مبادله کار می کنند.

این مقاله علل درگیری داخلی، مکانیسم و راهبردهای آن را برای مدیریت و حل تعارض در چارچوب فرهنگی معین سیستم ازدواج مبادله در یک جامعه روستایی در جنوب پنجاب، پاکستان نشان داد. به طور معمول، علل جزئی و بی عدالتی اجتماعی باعث ایجاد درگیری ("کیچ کیچ") می شود که ممکن است به خشونت تبدیل شود.  تعارض ناشی از ازدواج مبادله ای نه تنها بر فرد تأثیر می گذارد بلکه منبع درگیری برای بیش از دو خانواده می شود. اگر یک خانواده نتواند تعارض را مدیریت/حل کند، منجر به یک منبع دائمی تنش و از هم پاشیدگی برای بازیگران و قبیله در کل میشود. این واکنش زنجیره ای درگیری باعث از هم پاشیدگی قبیله یا خانواده های مرتبط می شود. خانواده ها واکنش نشان می دهند و تعارض را کنترل می کنند و راهبردهای مختلفی برای مدیریت تعارض وجود دارد. رویکردهای مدیریت و حل تعارض در هر مورد متفاوت است. در برخی موارد، تاکتیک های متعددی برای رسیدگی به درگیری های خانگی به ویژه در نظام ازدواج های مبادله ای استفاده می شود. یک تاکتیک، استراتژی مدیریت تعارض داخلی بومی است که مشکلات داخلی را کاهش می دهد و تا حدی موفق است. یک مکانیسم دائمی مدیریت تعارض در جامعه پاکستان وجود دارد که تضمین می کند که یک فرد در پاکستان تحت کنترل اجتماعی است و مجبور است در امور زناشویی خود به خاطر خویشاوندان خود در نتیجه مدیریت درگیری های خانگی مصالحه کند. یک فرد می تواند به دلیل رفتار غیر سازشکارانه خود آسیب پذیر باشد. تحریم ها بر اثر عدم انطباق با اقتدار سنتی بزرگان و نزدیکان بر شخص تحمیل می شود. این مدل بومی مدیریت تعارض قرن ها قدمت دارد و به ندرت شاهد تغییری بوده است. مداخله نظام رسمی حقوقی و دادگاهها باعث خشونت میشود و وضعیت را به ویژه در مناطق روستایی کشور بدتر میکند. فرد در معرض پیروی از نقشهای سنتی قرار میگیرد و این نقشها بیشتر تحمیلی هستند، اما خانواده در طول زندگی از بازیگر مراقبت میکنند که این برخلاف مفهوم فردگرایی در غرب است و در خدمت کنترل آسیب های وارد شده به بافت جامعه است.

منابع:

مجله شش ماهه - مسائل جنسیتی و اجتماعی ، پاییز ،٢٠١٨ م جلد. ،١٧ شماره ٢ 

دانشگاه زنان فاطمه جناح در شهر راولپندی، پاکستان 

Dr. Muhammad Zaman  

Head, Department of Sociology, Quaid-i-Azam University Islamabad  

E-mail: zaman@qau.edu.pk 

Mr. Hassan Shehzad 

Lecturer, Department of Media & Communication Studies International Islamic University Islamabad 

کد خبر 19002

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 14 =